از آن بالا، فریاد شادی مردم به گوش می رسد. حدود نیم ساعت است که در صف ایستاده ای تا نوبت شما هم برسد. صف ترن هوایی مثلا همیشه شلوغ است، اما به انتظارش می ارزد.
در طراحی ترن هوایی که از این پایین هیجان انگیز به نظر می رسد، از قوانین ساده فیزیکی، استفاده شده است. شاید جالب باشد که این قوانین ساده را با هم مرور کنیم، آن وقت این هیجان، دو چندان می شود:
اصل پایستگی انرژی:
" انرژی به وجود نمی آید و از بین نمی رود بلکه از نوع و صورتی از انرژی به نوع و صورت دیگری تبدیل می شود. "
مثلاً وقتی توپی را به زمین می زنیم، انرژی آن از بین نمی رود. اگر مجموع انرژی مکانیکی یک توپ را E بنامیم، این انرژی از جمع دو نوع انرژی پتانسیل و جنبشی حاصل می شود. انرژی پتانسیل (EP) براساس وضعیت و موقعیت جسم در آن ذخیره می شود و انرژی جنبشی (EC) در انرژی جسم در حال حرکت است.
در مثال توپ، هنگام برخورد با زمین، بخشی از انرژی مکانیکی، به صورت انرژی جنبشی، موجب حرکت جسم می شود، برخی به صورت گرما ( توسط اصطکاک ) هدر می رود و هنگامی که توپ دوباره تا ارتفاع کمتری بالا می آید، به صورت انرژی پتانسیل در آن ذخیره می شود و این رفت و برگشت آن قدر ادامه دارد که همه انرژی به صورت انرژی جنبشی گرمایی، هدر رود و توپ بایستد.
در بسیاری از وسایلی که در شهر بازی می بینید. می توانید اصل پایستگی انرژی را به سادگی مشاهده کنید. مثلاً در حرکت تاب های بزرگ، در چرخش سفینه های شادی، در چرخ و فلک و .... اغلب نوعی از انرژی به نوعی دیگر تبدیل می شود.
به نظر می رسد صف کوتاه تر شده است، حالا دیگر نوبت شماست. عجله کنید خوش بگذرد!
از ترن هوایی بیشتر بدانیم
تاریخچه ی کوتاه:
فکر اولیه ساخت ترن هایی هوایی برای جابجایی مواد و کالاها در مسیرهایی که ماشین و گاری توانایی عبور از آن را نداشت شکل گرفت.اولین ترن هوایی در منطقه کوهستانی که بیشتر برای اسکی مورد استفاده قرار می گرفت، در اطراف «سنت پیترزبورگ» در قرن 17بر روی یک تپه یخی ساخته شده است که بخشی از آن در ارتفاع 21 تا 24 متری از سطح زمین قرار گرفته است. نکته جالب در مورد این ترن هوایی این است که همه آن با چوب درست شده که نسبت به فلز مقاومت کمتری برای نگهداری ترن ها در هوا دارد. به نظر می رسد که ازاین ترن ها برای جابجایی مواد غذایی و دارویی از پایین تپه به بالای آن استفاده شده است.
جذابیت این ریل های هوایی که ترن های جدا از هم روی آن سوار بودند در اواخر دهه اول قرن 17 موجب شد که در کشورهای دیگر نیز نمونه هایی از این ترن هوایی ساخته شود. در طراحی و ساخت این ترن ها نظرات جدیدی برای بهتر شدن آنها ارائه و نمونه هایی ساخته شد. در بعضی از این کشورها به جای اینکه چرخ ترن ها را مانند چرخ های ترن بسازند، آنها را مثل چرخ های ماشین می ساختند. به نظر می رسد که اولین ترن هوایی حرفه ای از این نوع در پاریس و به شیوه انگلیسی در سال 1846 و به صورت تک سرنشین ساخته شده است. با وجود اینکه این قطارها با سرعت زیادی در هر جا مورد توجه واقع می شدند ولی تا آن زمان هیچ کدام از آنها در یک مسیر بسته حرکت نمی کردند. در سال 1827 یک شرکت استخراج معدن در «سامیت هیل» در پنسیلوانیا یک مسیر برای ریل های هوایی برای جابجایی زغال سنگ ساختند و با ادامه پیشرفت ساخت این قطارها، در سال 1885 «فیلیپ هینکل» اولین ترن هوایی که ترن های چسبیده به هم داشت را با نام «بالارونده از تپه» ساخت.
ترن هوایی چکونه کار می کند؟
ترن هوایی برای ما جذابیت های زیادی دارد، مثلً هیجان و شادی. یکی دیگر از این جذابیت ها این است که بفهمیم این دستگاه بزرگ چه طوری کار می کند.به خصوص اینکه اغلب ترن های هوایی موتور ندارد و فقط برخی از انواع آنها فقط در چند متر اول ریل به وسیله موتور کار می کند و بقیه مسیررا بدون نیاز به موتور حرکت می کند.
حرکت ترن هوایی بر پایه نیروی گرانش یا همان نیروی جاذبه زمین است. نیروی گرانش زمین از طرف زمین به همه اجسام وارد می شود و باعث می شوداجسام به سمت زمین کشیده شوند.اما چگونه؟
اگر در شهر بازی دقت کنید، در ابتدای مسیر ترن هوایی یک سرازیری وجود دارد. ترن در ابتدا که در این ارتفاع قرار دارد، حرکتی ندارد و سرعت آن صفر است، بنابراین انرژی جنبشی ندارد، (Ec=1/2mv2) پس از قرار گرفتن در پایین ترین نقطه اولین سرازیری ریل همه انرژی پتانسیل آن به جز اندکی که توسط اصطکاک هدر می رود. در نقطه اولیه، به انرژی جنبشی تبدیل می شود
این انرژی جنبشی موجب بالا رفتن ترن در مسیر سربالایی می شود. در نقطه بالای سر بالایی بعدی بیشتر انرژی جنبشی ترن به انرژی پتانسیل تبدیل شده است و به همین ترتیب مقدار انرژی جنبشی و پتانسیل در مسیر تغییر می کند. اما اصطکاک در طول مسیر بخشی از انرژی را همواره هدر می دهد. این اصطکاک باعث می شود رفته رفته در طی حرکت سرعت قطار کم شود و حتی ممکن است در وسط مسیر از حرکت بایستد. برای حل این مشکل دو کار انجام می دهند: اول اینکه مسیر ترن را در ارتفاع بالایی نسبت به زمین می سازند تا انرژی پتانسیل گرانشی زیادی در آن ذخیره شود و دوم اینکه اولین سربالایی مسیر را نسبت به بقیه بلندی های مسیر بلندتر می سازند تا هنگام آزاد شدن، انرژی پتانسیل سرعت ترن در ابتدازیاد شود تا بتواند تمام مسیر را طی کند. در این شکل ها می توانید این ارتفاع و سربالایی را ببینید. قطارهای هوایی بعضی اوقات چرخ هایی شبیه چرخ های ماشین دارند تا اصطکاک ناشی از تماس چرخ ها با ریل را کاهش دهند.
هیولای عجیبالخلقه و خونآشامی در تگزاس پیدا شده که چون دراکولا، در تاریکی شب به راه میافتد تا خونی بیاشامد.
خون آشام
فعالیت این دراکولای قرن جدید، زیستشناسان را به حیرت واداشته، چرا که تاکنون در هیچ نقطهیی از دنیا چنین موجود عجیبی را مشاهده نکردهاند و همگی آن را پدیده نوظهور ناشی از تغییرات ژنتیکی شکستخورده دانشمندان میدانند.
برای اولین بار، روزنامه ایزوستیا از راز فعالیت دراکولای جدید پرده برداشت و افشای این راز، مردم تگزاس و سپس بقیه ساکنان امریکا را با نگرانی روبرو ساخت. ابتدا یکی از مزرعهداران تگزاس پی به وجود این موجود خارقالعاده برد. این کشاورز سحرگاه یک روز وقتی با شنیدن سر و صدای عجیبی از خواب بیدار شد و از منزلش بیرون آمد انبوهی از لاشههای مرغ و بوقلمون را مشاهده کرد که بر زمین پراکنده بود. بادقت بر روی لاشهها پی برد که خون همه مرغها و بوقلمونها کاملا مکیده شده و از اندام مچالهشده آنها تفالهیی باقی مانده است.
این مزرعهدار با استفاده از چراغ قوه به گشتزنی در مزرعه و در میان انبوه درختان پرداخت تا اینکه با موجود عجیبالخلقهیی روبرو شد که در حال فرار بود.
این موجود خونآشام تا حدی به سگ، کانگورو و یک موش عظیمالجثه شباهت داشت، بدنش بدون مو یا پشم بود و چشمانی فروزان و دریده داشت.
طی چند شب، کشاورزان و دامداران دیگری هم با شبیخون این هیولای خونآشام روبرو شدهاند و لاشههای بوقلمون و شترمرغ و حتی گوسفندان و گوسالههایی را دیدهاند که خون بدنشان کاملا مکیده شده بود.
در معایناتی که متخصصان از این لاشهها به عمل آوردهاند،روی گردن هر حیوان سوراخ گردی دیدهاند. اطراف این حفرههای ایجاد شده بر گردن حیوانات هیچ اثری از خون دیده نشد و این قدرت مکندگی خون، توسط موجود خارقالعاده را نشان میدهد. در کالبدشکافی از لاشهها نیز کارشناسان با حیرت تمام متوجه شدندکه قطرهیی خون در بدن این قربانیان گرفتار شده در چنگ هیولای شبانه وجود ندارد.
همراه با وحشت و نگرانیهایی که در مناطق مختلف تگزاس بخصوص در نقاط روستایی بین مردم به وجود آمده است،شایعات و اظهارنظرهایی درباره ظهور هیولا ابراز میشود. برخی از دانشمندان معتقدند که چنین موجودی تاکنون در تاریخ طبیعی و جانوری وجود نداشته، بلکه این خونآشام، در قرن بیستم و یکم خلقت یافته و باید در فهرست انواع جانوران و موجودات زنده نامی برای آن تعیین کرد.
برخی از جانورشناسان نیز معتقدند این موجود عجیبالخلقه، نتیجه دستکاریهای ژنتیکی و تلاش برای همانندسازی موجودات است که آزمایشات ناموفق ژنتیکی دانشمندان زمینی یا غیرزمینی، سبب به وجود آمدن آن شده است.
به گفته متخصصان علم ژنتیک، در حدود شش سال پیش هم در یکی از مناطق علمی پورتوریکو، جانور عجیبالخلقهیی مشاهده شد که در آنجا گروهی از دانشمندان به آزمایشهای بیولوژیکی میپرداختند.
گفتاری از حجتالإسلام والمسلمین محسن قرائتی
"باید قرآن را محور قرار بدهیم. کاش فضلای حوزوی و دانشگاهی ما در کنار درسهایی که میخوانند و میدهند، روزی نیمساعت، دوتا تفسیر را ببینند؛ میشود هشت تفسیر از هشت مفسر. این تفسیرها میتوانند فارسی یا عربی و از شیعه یا سُنّی باشند. اینها بعد از ده سال خودشان چند دوره تفسیر دیدهاند و مباحثه کردهاند و گفتهاند. باید برخورد هر فاضل، طلبه و استادی اینطور باشد؛ شبیه برخوردی که با کتابهای دیگر حوزوی مانند رسائل و مکاسب و کفایه میشود.
باید حساب کنیم که قرآن جایگاهش چیست. چطور ما کتابهای مخلوقان را با عنایت مباحثه میکنیم. جواهر از مهمترین کتابهای فقهی است، اما بالاخره کتاب مخلوق است. همان طور که افتخار میکنیم استاد کفایه و رسائل و مکاسب هستیم- که همهی اینها کتابهای مخلوق هستند- باید درسگفتن کتاب خالق هم افتخار باشد. این حرف اول.
قرآن در بهترین شب تاریخ نازل میشود؛ شب قدر. بر قلب بهترین آدمها نازل میشود؛ قلب پیغمبر و کتاب تحرک است. خود خداوند صفتش «قائم بالقسط» است، یعنی بهپاخاسته. قرآن نازل شده برای این که «لیقوم الناس بالقسط»؛ مردم عدالت را بهپا دارند. راجع به نماز میگوید: «أقیموا». راجع به حج میگوید: «قیاماً للنّاس». رهبرش قائم و رستاخیزش قیامت است. همهاش بلندشدن، ایستادن و حرکت است. اگر بخواهیم جامعهی ما متحرک و بانشاط باشد، باید به قرآن رو بیاوریم.
اصلاً قرآن میگوید من دینامیتم! «لو أنزلنا هذالقرآن علی جبلٍ لرأیته خاشعاً متصدعاً» تکه تکه میشود یعنی چه؟ یعنی من مواد منفجره هستم! این که ما قرآن میخوانیم و تکه تکه نمیشویم، پیداست که درِِ روحمان را بر قرآن باز نکردهایم؛ در حد تواشیح و ترتیل و تجوید ماندهایم. به ظاهر قرآن رسیدهایم که آن هم خوب و لازم است، اما تدبر در قرآن هنوز جدّی نشده بین ما.
ای کاش خود رهبر معظم انقلاب فراغتی پیدا میکردند و فشار کاریشان که خیلی زیاد و سنگین است، کم میشد؛ خود ایشان در مدت رهبریشان یک دوره تفسیر میگفتند؛ بعد از چند سال، ایشان صاحب یک دوره تفسیر میشدند. کتابهای دیگر میپَرد! رسالهی آیتالله خویی پرید؛ چون وقتی مرجع از دنیا میرود، مردم رسالهاش را کنار میگذارند اما «البیان» ایشان همیشه هست؛ «المراجعات»، «الغدیر» و «المیزان» هستند.
اگر در میانهی کارهای سنگین دیگر، رهبری بتوانند یک دوره تفسیر بگویند یا بنویسند، خیلی خوب است. اگر این حرکت قرآنی از بیت رهبری شروع بشود، فراگیر میشود. اگر آقا در خانهشان سبزی بکارند، همهی مردم سبزی میکارند و دیگر نسل چمن ور میافتد! «النّاسُ عَلی دینِ مُلُوکِهِم.»
در پروازی که با آقای رئیسی همسفر بودیم، ایشان میگفت آیتالله شاهرودی میگویند الآن غصه میخورم که چرا نسبت به قرآن کاری نکردیم. آیتالله شاهرودی از آیتالله شهید صدر نقل میکردند که ایشان گفته بود: «برای حل مشکلاتمان باید برویم سراغ قرآن.» ملاصدرا در اواخر عمرش نالهای دارد- این را من حدود صدهزارتا ازش دادم چاپ کردند- میگوید من در چند رشته تخصص یافتم، اما افسوس که آخر عمر به فکر قرآن افتادم.
جایی بودیم که دور تا دور همه پزشکان متخصص و فوق تخصص نشسته بودند؛ شاید بهترین پزشکان ایران. مراسم عروسی دختر یکی از همین پزشکان بود. گفتم به نظرتان در قرآن چند هزار رسالهی دکتری پزشکی هست؟ ما همینطور صاف میخوانیم «و التّین و الزّیتون و طور سینین.» قسم به انجیر و قسم به زیتون. رابطهی بین انجیر و زیتون چیست؟ چرا از بین این همه، قرآن اینها را کنار هم گذاشته است؟ چرا نگفته والتّین والعنب یا والنّخل؟ چرا تنها اسم 9 درخت میوه در قرآن هست؟ امتیاز اینها بر بقیه چیست؟ چرا زیتون و خرما بیش از بقیهی میوهها اسمشان برده شده است؟ اسم موز هم برده شده؛ «و طلحٍ منضودٍ.» طلح یعنی موز. چرا میگوید با آب سرد آبتنی کن؟ «هذا مغتسلٌ بارد و شراب.» نمیگوید شراب بارد، میگوید مغتسل بارد. آبتنی با آب سرد چه نقشی دارد؟ شاید صد سال بعد در یک گوشهای از دنیا گروهی از دانشمندان به این برسند که بله، رابطهی بین انجیر و زیتون چنین و چنان است.
در قرآن کلماتی داریم که هر کدامشان یک دانشکده راه میاندازد. الآن دانشکدهی روانشناسی رنگها در دنیا راه افتاده است. در قرآن داریم: «لَوْنُها تَسُرّ النّاظِرینَ» رنگش دل را شاد میکند. این یک جرقه است که باید تبدیل به یک تحقیق و بعد جریان بشود. قرآن ما را راه میاندازد.
قرآن مثل دریاست. دریا را نگاهش کنید، لذت میبرید؛ شنا کنید، لذت دارد؛ اگر کشتیرانی و غواصی کنید هم لذت میبرید. قرآن هم همین طور است و هر کس ملاّتر است، بهرهی بیشتری از آن میبرد. بین غواصها آن که غواصتر است، از دریا سرمایهای استخراج میکند که دیگران نمیتوانند.
ما مأمور به تدبر در قرآن هم هستیم. متأسفانه نه در حوزههای علمیهی ما قرآن در بورس است، نه در دانشگاههای ما. نمیدانم آیا الآن درس تفسیر 2 درصد از درسهای حوزه را هم تشکیل میدهد یا نه؟ فکر نمیکنم. اگر 400 درس رسائل و مکاسب و خارج داشته باشیم، هفت هشت درس تفسیر هم به ازای آن نداریم.
ما نمیفهمیم که قرآن چیست. این مهجوریتها به خاطر جهل ماست. «بحرٌ لایدرک قعره» دریایی است که دسترسی به قعرش نیست؛ «لاتفنی عجائبه» شگفتیهای قرآن تمام نمیشود و تاریخ مصرف ندارد. «لاتحصی عجائبه» قابل شمارش و گردآوری نیست. قرآن میزان است. حتی روایات را گفتهاند با قرآن متر کنید و اندازه بگیرید؛ اگر با قرآن سازگار نبود، کنارش بگذارید.
وقتی میخواهد مثال بزند، شتر را با آسمانها کنار هم میگذارد: «أفَلا ینظرون إلیالإبل کیف خلقت و إلیاسماء کیف رفعت» شتر و آسمان هر دو کلاس خداشناسیاند. کهکشان و بقال کنار هم هستند. به بقال میگوید کمفروشی نکن که در کهکشانها هم این توازن هست: «و السماءَ رفعها و وضع المیزان ألاّ تطغوا فی المیزان.» وقت قسمخوردن، هم به خورشید قسم میخورد هم به زیتون و انجیر...
قرآن جامعیتی دارد که در هیچ کتاب دیگری نیست. دنیای حقوق فقط تلاشش عدل است اما قرآن فوق حقوق است. میگوید: «إنالله یأمر بالعدل و الإحسان»؛ خیلی هم مقابله به مثل نباید کرد.
بزرگترین آیهی قرآن آیهی حقوقی است که یک صفحهی کامل را در برمیگیرد؛ راجع به پیمان و نوشتن قراردادهاست. قرآن فقط مال نماز و روزه نیست. همانطور که بزرگترین نامههای حضرت امیر در نهجالبلاغه، نامههای سیاسی به استانداران و ... است.
قرآن در فرمان به جهاد هم عدالت را مدّ نظر دارد؛ حضرت علی هم میگوید برای قصاص ابنملجم، او یک ضربه زده شما هم فقط یک ضربه بزنید. مثل آمریکا نباشید که میگوید چون دو تا برج از من خراب شد، من کل افغانستان را میگیرم. قرآن برای آمریکا هم پیام دارد. گیریم که یک فرقهی کجاندیشی آمدند و برجهای دوقولوی شما را منهدم کردند، شما هم حداکثر مقابله به مثل کنید؛ چرا به خاطرش دو تا کشور را اشغال میکنید؟
باید خود مراجع راه بیافتند. آیتلله وحید چهارشنبهها درس تفسیر میگویند، اما چرا حالا بعد از هشتاد سال و چرا این قدر محدود؟ من این را خدمتشان گفتم. خوب است یک جوری بشود این طلبههایی که به درس خارج رهبر معظم انقلاب میروند- و بیشترشان شاغل هستند؛ امام جماعت، مسؤول عقیدتی سیاسی، قاضی و...- اگر دو روز درس خارج میخوانند، یک روز در هفته هم درس قرآن و نهجالبلاغه بخوانند. البته ظاهراً در ابتدای درس خارج آقا، نکات تفسیری و حدیثی گفته میشود که خوب است، اما میتواند گستردهتر بشود.
اگر همه با هم- رهبری، مراجع، مردم و مسئولان- کار کنیم، درست میشود. قاضیها آیات حقوقی را ببینند و صدها آیه و هزاران نکتهی حقوقی را که در قرآن هست مطالعه و تدبر کنند. بالاخره کارهای حقوقی مردم با قضات است. آیات جبهه و جنگ را روحانیان عقیدتی سیاسی و پادگانها ببینند و تفسیرش را خوب بلد باشند. دستکم هر کسی آن آیاتی را که در راستای شغل و تخصصش هست، خوب بلد باشد.
در قرآن خیلی نکتهها هست. در تشبیهها و مثلهایش در قصههایش و... تا همین حالا من حدود هزار و پانصد نکته از سورهی یوسف گیرم آمده است. در سورهی کوثر که یک سطر بیشتر نیست، بیش از 90 نکته پیدا کردهام؛ غیر از بسمالله. انرژی هستهای فقط در طبیعت نیست. در قرآن هم هست؛ باید کشفش کرد. بسیج میخواهد و اراده و توفیق و قصد قربت.
امیدواریم گذشتهی ما را خدا بیامرزد و توفیق جبران بدهد. همه با هم بسیج شویم برای تدبر در قرآن. تدبر گامی باشد برای عمل و عمل، گامی برای این که متخلق بشویم به اخلاق قرآن.